دبورا کر
Deborah Kerr

:زندگینامه

/دبورا کر در 21 سپتامبر 1921 میلادی با نام دبورا جین کر تریمر در هلینزبرو
.اسکاتلند / بریتانیای کبیر زاده شد
دبورا از 1930 تا 1938، در مدرسه تآتر عمه اش در بریستول تعلیم رقص
گرفت. سپس برنده بورس تحصیلی یک مدرسه باله شد و نخستین حضورش بر
صحنه سالن های نمایش لندن در هفده سالگی در باله پرومته بود. با این حال
خیلی زود دریافت که بیشتر به تآتر علاقه دارد، پس به ایفای نقش های کوتاه
.در اجراهای مختلف آثار ویلیام شکسپیر پرداخت

در اوایل دهه 1940 در نقش یک دختر عضو ارتش رستگاری در فیلم سرگرد
باربارا به سینما راه یافت. به دنبال آن نقش های دیگری بازی کرد که در آنها
.معمولاً زنی مبادی آداب، خویشتن دار و خونسرد بود

.در 1945 با تونی بارتلی ازدواج کرد
در سال 1947 تصویر حساسی که از یک راهبه در نرگس سیاه ارائه داد، باعث
.شد تا کمپانی مترو گلدوین مایر او را به هالیوود دعوت کند
در سینمای امریکا نیز تصویر بانوی پرهیزکار و باوقار را حفظ کرد تا اینکه
.در 1953 نقش زن جفاپیشه سرکش را در فیلم از اینجا تا ابدیت به عهده گرفت
از آن پس دامنه شخصیت هایی که بازی می کرد، گسترده تر شد. با این حال
.همچنان حسی از تشخص را به نقش های خود می افزود
،شش بار نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگری در فیلم های پسرم ادوارد
،از اینجا تا ابدیت، سلطان و من، خدا می داند آقای آلیسون / نیروی ایمان
.میزهای جداگانه و غروبی ها / دوره گردها شد

دبورا کر با موهای متمایل به رنگ قرمز و رفتار نجیب و معتدل در سال های
دهه 1950 یعنی در دوره اوجش، شکوهی خاموش داشت که با هیاهو و زرق و
برق و بی پروایی ستارگان هالیوودی سنخیتی نشان نمی داد. در عین حال
روحیه ای نیرومند و صداقتی بی آلایش را به نقش هایش می افزود که هم در
انگلستان و هم در امریکا باعث محبوبیتش می شد. در فیلم ها محترم بود و
.احترام تماشاگر را هم برمی انگیخت

اگر این ویژگی در انگلستان به خودی خود تشخص او را تضمین می کرد، در هالیوود
تا مدتی او را به بازی در فیلم های تاریخی و در نقش های تزیینی سوق داد. برای
نمونه فیلم های معدن های سلیمان شاه / گنج های حضرت سلیمان، کجا
.می روی؟ / هوس های امپراتور و زندانی زندا

در فیلم از اینجا تا ابدیت تضاد میان چهره شناخته شده اش که همچنان وقار و
حرمت ظاهری را حفظ کرده بود، با روابط پنهانی و گناه آلودش با برت لنکستر
به نقش او کیفیتی برآشوبنده و پر ابهام می بخشید. در واقع پس از این نیز بارها
نقش زنی صاحب موقعیت اجتماعی و خانواده را در گیر و دار وسوسه های
.عاطفی بازی کرد

در فیلم سلطان و من، معلمه ای مهربان و خوش فکر است که پیشنهاد عشق از
سوی سلطان سیام – یول برینر – را با حزم و احتیاط رد می کند. در خدا می داند
آقای آلیسون، راهبه ای است که در مقابل مردی بی پروا – رابرت میچم – با تردید
عمل می کند، در ماجرای به یاد ماندنی زنی که فدایی عشقی مکتوم با مردی – کری
گرانت – است و در چمن همسایه سبزتر است زن ظاهراً سعادتمند انگلیسی که
ملاقاتش با مردی – رابرت میچم -، او را با فرصت امتحان شیوه ای دیگر از
.زندگی، سوای زندگی با شوهرش – کری گرانت -، روبرو می کند
در این گونه فیلم ها مردان مقابلش می کوشیدند تا تلاطم درونی احساسات او را
درک و به نفع خود مهار کنند. با این حال او اغلب مثل دیواری رسوخ ناپذیر بود؛
.کسی که خود در باره لحظه تفویض، تسلیم و انتخاب عشق تصمیم می گرفت

در فیلم سفر، او می تواند گروهی از مسافران گرفتار آمده در میان آشوب های
سیاسی اروپای مرکزی را از مخمصه نجات دهد، به شرطی که با فرمانده حساس
ولی سختگیر – یول برینر – کنار بیاید. اما او این کار را با شیوه دیگری انجام
می دهد، با واقف کردن فرمانده به بن بست این رابطه، بدون اینکه به سازشی
.تحمیلی تن بدهد
برای او اغلب طبیعی و پذیرفتنی بود که تنها بماند یا وفاداری بر لذت ماجراجویی
ترجیح بدهد. شاید به همین خاطر در فیلم سازش / قرار و مدار، در نقش همسر
مردی عقده ای – کرک داگلاس – تا این حد آزارنده است. جایی که پرهیزکاری
.اخلاقی قدیمی اش دیگر خریداری ندارد

دبورا کر در 1959 از تونی بارتلی جدا شد و در 1960 با پتر فیرتل – داستان
.نویس و فیلمنامه نویس آلمانی الاصل – ازدواج کرد
.در تمام طول کارنامه سینمایی اش ستاره ای برجسته باقی ماند

در 1969 کناره گیری اش را از سینما اعلام کرد و از آن پس تنها گه گاه روی
.صحنه و جلوی دوربین رفت

.جایزه اسکار افتخاری در سال 1994 به او داده شد

دبورا کر در 16 اکتبر 2007 درگذشت و سه هفته پس از مرگ او، همسرش
.پتر فیرتل – هم از دنیا رفت –
:فیلم ها
